خانه / داستان های صوتی کودکانه (صفحه 4)

داستان های صوتی کودکانه

قصه صوتی کودکانه کمک کردن به کبک بیمار

قصه صوتی کودکانه کمک کردن به کبک بیمار یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . توی یک کوه سر سبز و قشنگ هفت تا کبک چاق توپول مپل زندگی می کردند . کبک ها سالهای زیادی بود که با صلح و صفا …

ادامه نوشته »

قصه صوتی کودکانه دخترک مو طلایی

قصه صوتی کودکانه دخترک مو طلایی یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . روزی روزگاری دختر کوچولوی بود که موهای بلند و طلایی داشت و بخاطر همین اون رو مو طلایی صدا می زدند . دختر موطلایی با خانوادش در یک کلبه …

ادامه نوشته »

قصه صوتی کودکانه جوجه کوچولو تی تاپ بیا

قصه صوتی کودکانه جوجه کوچولو تی تاپ بیا کاری از مرکز آموزش های فرهنگی هنری کانون یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . هر روز صبح بعد از خشک شدن شبنم روی علف ها ، مامان مرغه جوجه هاش رو به باغ …

ادامه نوشته »

قصه صوتی کودکانه خرس آوازه خوان

  قصه صوتی کودکانه خرس آوازه خوان یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . در روزگاران قدیم پسری به نام پیتر زندگی میکرد . اون پسر خوب و مودبی بود . و همه موجودات رو دوست داشت اما پرنده ها و موجودات …

ادامه نوشته »

قصه صوتی کودکانه سفر ماهی کپور

قصه صوتی کودکانه سفر ماهی کپور یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . روزگاری ماهی کپوری در یک برکه زیبا زندگی می کردند اسم این ماهی کپور موریس بود . برکه در داخل جنگل کوچیکی وجود داشت و اطراف اون هم پر …

ادامه نوشته »

قصه صوتی کودکانه هری و گلدان برنجی

قصه صوتی کودکانه هری و گلدان برنجی یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . وای همه مردم شهر هیجان زده اند مادر چه خبره ؟ پدر هری یک خانوم مشهوری رو به شهرمون دعوت کرده پس بگو چرا یک عالم آدم رفتند …

ادامه نوشته »

قصه صوتی کودکانه سه ‎آدم ‎بد‎‌ و‌ ماتیوی‌ مهربان

قصه صوتی کودکانه سه ‎آدم ‎بد‎‌ و‌ ماتیوی‌ مهربان یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . در زمان خیلی خیلی دور مرد مهربانی زندگی می کرد که اسمش ماتیو بود . همه مردم اون رو دوست داشتند و بهش میگفتند ماتیو مهربان …

ادامه نوشته »

قصه صوتی کودکانه کلاغی که دوست داشت عقاب بشه

قصه صوتی کودکانه کلاغی که دوست داشت عقاب بشه یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . توی یک دشت بزرگ روی یک درخت بلند یک کلاغ سیاه و با یک عغاب طلایی بزرگ باهم زندگی می کردند . اونها دوست بودند بالای …

ادامه نوشته »

قصه صوتی کودکانه تامس و دانیل و کمک به خانواده

قصه صوتی کودکانه تامس و دانیل و کمک به خانواده یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . تامس و دانیل و دانیل بهترین دوستهای همدیگه بودند تامس ۵ سال داشت و دانیل ۵ سال و نیم موقع لنتخاب کردن بازی که میشد …

ادامه نوشته »

قصه صوتی کودکانه قلعه ای درون ابرها

قصه صوتی کودکانه قلعه ای درون ابرها یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . در زمانهای خیلی خیلی قدیم در دامنه کوه بلند روستای کوچکی بود . داخل یکی از خونه های روستا خانواده ای زندگی می کردند . در بالای کوه …

ادامه نوشته »