قصه صوتی کودکانه کفاش و سه کوچولو
کاری از مرکز آموزش های فرهنگی هنری کانون
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود .
کفاش ماهری بود که هر نوع کفشی رو میدوخت و تعمیر میکرد اما مشتری زیادی نداشت ، اما چند تا کفاش دیگه هم بودند که از کارشون خیلی تعریف میکردند واسه همین هم مردم همه از پهلوی اون ها کفش میخریدند . همسر کفاش خیلی ناراحت بود و میگفت تو هم از کارهات تعریف کن تا مشتری بیشتری داشته باشی و …
خوب بچه ها اگه می خواین بدونین سرانجام این قصه چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین.
قصه صوتی کودکانه کفاش و سه کوچولو
برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید
برای شنیدن قصه های دیگه لطفا اینجا کلیک کنید .