قصه صوتی کودکانه خرگوش و موش
کاری از مرکز آموزش های فرهنگی هنری کانون
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود .
خورشید تازه سر زده بود . خرس داشت به گردش میرفت که یهو به خونه دوستش رسید . دوستش یک خرگوش بود ، بعد در زد و گفت دوست من بیا بریم گردش . خرگوش گفت گردش نه نمیام من میترسم خرس گفت منکه نمیترسم و …
خوب بچه ها اگه می خواین بدونین سرانجام این قصه چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین.
قصه صوتی کودکانه خرگوش و موش
برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید
برای شنیدن قصه های دیگه لطفا اینجا کلیک کنید .