خانه / داستانها متنی کودکانه (صفحه 6)

داستانها متنی کودکانه

داستان کودکانه آش خوشمزه

داستان کودکانه آش خوشمزه     آش خوشمزه بزبزک زنگوله پا، یک سبد بافت. آن را از سقف خانه آویزان کرد و به بزغاله هایش گفت: « اگر روزی من در خانه نبودم و گرگ آمد، بروید توی این سبد و طناب را بکشید». آش خوشمزه آن روز خیلی زود …

ادامه نوشته »

داستان کودکانه ببعی چاق و چله

داستان کودکانه ببعی چاق و چله   یکی بود یکی نبود. توی یک دهکده کوچک چند تا گوسفند کوچولو با یک چوپان مهربان زندگی می کردند. بین آن ها یک گوسفند کوچکی بود به نام ببعی. ببعی کوچولو عاشق غذا بود و تنها کاری که در دنیا دوست داشت غذا …

ادامه نوشته »