خانه / داستانها متنی کودکانه / داستان کودکانه ابر

بازی پیانو کودکان



دانلود از بازار


بازی مهد کودک



دانلود از بازار

داستان کودکانه ابر

داستان کودکانه ابر

کاری از مرکز آموزش های فرهنگی هنری کانون

یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچکس نبود .

توی آسمون آبی تکه ابری بود که خیلی دوست داشت بباره

پایین رو نگاه کرد دید دریاست ، با خودش فکر کرد :

از کمی بارون آب دریا نه بیشتر میشه و نه کمتر برم جایی که اینقدر آب نباشه

همراه باد راه افتاد و رفت و به چمنزار رسید .

گلها رو دید و بوته ها رو و بچه ها رو که داشتند توی چمنزار بازی می کردند .

 

خوب بچه ها اگه می خوای بدونین سرانجام این قصه چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین.

 

داستان کودکانه ابر

برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید

درباره ی admin

همچنین ببینید

کشتی گیر جوان (برگرفته از کتاب گلستان سعدی)

کشتی گیر جوان (برگرفته از کتاب گلستان سعدی)   روزی بود و روزگاری بود . …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.