قصه صوتی کودکانه بی بی مهربون
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود .
توی یک ده کوچک پیر زن مهربونی زندگی میکرد که همه بهش میگفتند پیرزن مهربون . این پیرزن مهربون قصه ما کسی رو توی این ده نداشت نه بچه اش اونجا بود و نه نوه هاش ، بی بی هر وقت دلش تنگ میشد در حیاط رو باز میکرد و می نشست روی سوی جلو خونه و …
خوب بچه ها اگه می خوای بدونین سرانجام این داستان چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین .
قصه صوتی کودکانه بی بی مهربون
برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید
برای شنیدن دیگر قصه های دیگه لطفا اینجا کلیک کنید .