قصه صوتی کودکانه سفر عید
کاری از مرکز آموزش های فرهنگی هنری کانون
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود .
عید شده بود و همه جا پر از شکوفه بود پرستو ها آواز میخوندند و هوای شهر تمیز و صاف بود . زری دوست نداشت رختخواب بلند بشه دوست داشت دراز بکشه و به صدای پرستو ها گوش بده . اما مادر اون رو صدا زد و …
خوب بچه ها اگه می خواین بدونین سرانجام این قصه چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین.
قصه صوتی کودکانه سفر عید
برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید
برای شنیدن قصه های دیگه لطفا اینجا کلیک کنید .
ممنونم از قصه ی قشنگ تون😍