قصه صوتی کودکانه عروسک ستاره
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود .
توی قصه ما یک دختری بود به نام ستاره ، ستاره خانوم قصه ما از اون دختر های خوشگل دست تپلی ، لپ گل گلی از لحاظ خوشگلی درست مثل ستاره های آسمون بود . خانوم مربیش ، پدر و مادرش و همه دوستهاش هم ازش راضی بودند و وقتی مادر به ستاره می گفت که وقت خوابه اون هم می گفت چشم و زود میرفت می خوابید . یک مدت که گذشت و مادر برای ستاره خانوم برای اینکه دختر خوبی بود یک عروسک خوشگل جایزه گرفت . اما بچه ها همین که ستاره این جایزه رو گرفت دیگه صبح ها زود از خواب بیدار نمیشد . هم خودش بیدار نمی شد و هم همه وسایلش خواب می موندند . مادرش میگفت ستاره پاشو صبح شده باید بری آمادگی . اما ستاره میگفت خوابم میاد میخوام بخوابم و …
خوب بچه ها اگه می خوای بدونین سرانجام این داستان چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین .
قصه صوتی کودکانه عروسک ستاره
برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید
برای شنیدن دیگر قصه های دیگه لطفا اینجا کلیک کنید .