خانه / داستان های صوتی کودکانه / قصه کودکانه صوتی دختر چوپان

بازی پیانو کودکان



دانلود از بازار


بازی مهد کودک



دانلود از بازار

قصه کودکانه صوتی دختر چوپان

قصه کودکانه صوتی دختر چوپان

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود .

روزی روزگاری شاه عباس برای اینکه از حال و روز مردمش با خبر بشه لباس شاهی رو درآورد و لباس مردم عادی رو به تن کرد و راه افتاد و رفت ، در بین راه به یک مرد چوپانی برخورد کرد که داشت گوشفنداش رو از صحرا میبرد به روستا و با اون مرد همراه شد . یکم که گذشت شاه عباس به مرد چوپان گفت پدر جان بیا توی این مسیریک نردبانی بگذاریم . پیر مرد گفت ای درویش مگه میشه راه به این طولانی نردبان گذاشت ،  شاه عباس وقتی این جمله رو شنید هیچی نگفت و این دو تا رفتند و رفتند تا به یک رودخونه رسیدند . شاه عباس گفت ، پدر جام بیا برای این رودخونه یک پل بسازیم . پیرمرد خندید و گفت که چه حرفهایی میزنی درویشا . شاه عباس دیگه حرفی نزد و اون دونفر شلوار هاشون رو بالا زدند و از رودخونه عبور کردند و …

خوب بچه ها اگه می خوای بدونین سرانجام این داستان چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین .

قصه کودکانه صوتی دختر چوپان

برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید

 

برای شنیدن دیگر قصه های دیگه لطفا اینجا کلیک کنید .

درباره ی admin

همچنین ببینید

قصه صوتی کودکانه خرگوش و موش

قصه صوتی کودکانه خرگوش و موش کاری از مرکز آموزش های فرهنگی هنری کانون یکی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.